- 1. آیا کسی هست شهید را برای من تعریف کند؟
شهید آنسی که با دشمن خدا بجنگد تا در این راه کشته شود. آیا کسانی که از ترس حملات دشمن در خانه قایم میشوند و در آخر کشته میشوند هم شهیدند؟
معاونت زنان دولت چرا این زنان را به دروغ شهید مینامد؟
طبق آمار این معاونت، ایران حدود6500 زن شهید و بیش از 5500 زن جانباز دارد. جالب است که بدانید خلق این آمار فقط در دهه گذشته اتفاق افتاده. - 2. آیا چیزی درباره قانون منع خشونت علیه زنان میدانید، که تصویب آن بزودی در مجلس نهایی میشود؟
تنها به یک نکته آن اشاره کنیم که به زودی زمانی میرسد که اگر زنی با بددهنی شما را عصبانی کرد، اگر به او کوچکترین حرفی بزنید که ناراحتش کنید، او با شکایت به کلانتری زنانه محل میتواند شما را از حداقل چند ساعت تا چند روز حبس کند تا زمانی که حکم دادگاه علیه شما صادر شود و مابقی جریمه (نقدی یا حبسی) خود را تحمل کنید. - 3. بارها شده است شکایت پایمال شدن حقوق مردان و زنان و خانواده بدلیل وضعیت خراب فرهنگی کشور به دستگاه ها و افراد مسئول رسانده شده؛ ولی صریح ترین جوابی که دریافت شده است این بوده که ما تنهاییم و اگر حرفی بزنیم موقعیت زندگی و کاری مان به خطر میافتد.
- 4. چرا نقض مکرر و مکرر مسئله حجاب در کف خیابانها، مراسمهای فرهنگی و حتی جشنهایی به اسم انقلاب و پیروزی و مردم، اتفاق میافتد؛ هرسال به این وضعیت اعتراض میشود ولی بازهم سال بعد روی دست سال قبل میزند؟
چرا باید بی عفتی در مسئله حجاب که در خصوصیهای بازیگران و برخی افراد مشهور اتفاق میافتد و به راحتی منتشر میشود (چه این اتفاق در داخل کشور باشد چه صدبرابر بزرگتر در خارج کشور) ولی بازهم نماد فرهنگی کشور ما همین افراد هستند؟ - 5. چرا صداوسیما با تهیه اینهمه سریال، مسلسلوار دنبال هتک حرمت مردان و خانواده است. نمونه ای از خروار: ستارخان، مدینه، 60درجه، محکومین، عقیق، شب دهم، زعفرانی، نابرده رنج، تبریز در مه(همه ساختههای آقای ورزی)، گسل، شمعدونی، آشپزباشی، لیسانسهها، من یک مستاجرم، هشتونیم دقیقه، آخرین بازی، عدالت خانه، پایتخت، آوای باران، دیواربه دیوار، پرستاران، آب پریا و بسیاری دیگر. به حقیقت لیست این فیلم و سریالها تمامی ندارد. اگر به مردان و زنانی که در فیلم و سریالها نمایش داده میشوند دقت کنید در نهان ذهن شما مردان اینگونهاند: مرد ضعیف ، مرد معتاد ، مرد خنگ و عقب افتاده ، کلاهبردار و سوء استفادهگر وگرگ صف؛ درحالیکه زنان فداکار، باهوش و همیشه مظلومند. زنان همیشه سر کلاس درس و دانشگاه؛ مردان سیگاربدست، کارگر کنار خیابان و هاجوواج زل زده به دوربین فیلمبردار.
توهین های مکرر رسانههای جمعی و فرهنگی به مردان، ممکن است مانند ناراحتی در زنان، واکنش لحظهای نداشته باشد؛ ولی به مرور به پرخاش در جامعه، در خانواده، طرد از جامعه، طرد از اولویت اشتغال برای مردان و درنهایت به بزهکاری و اعتیاد کشیده میشود. آیا شما چنین مواردی را نمیبینید؟ و بدتر از آن آیا گوش ناشنوای مسئولین کشور را نمیبینید؟ - 6. چرا جامعه زنان ایران فکر میکند از ابتدای خلق بشریت حقوقش پایمال شده و در 3دهه گذشته و مخصوصا بعد از جنگ سعی دارد حق خود را در داراییهای مرد تعریف کند؛ و درنتیجه به اصطلاح خودشان آنهارا از حلقوم مرد بیرون بکشد. بیشتر از3دهه است حقوق شهروندی مردان روزبهروز بیشتر پایمال میشود؛ بگونه ای که جامعه زنان در20سال گذشته در سخنرانیها و رسانههای مطیع زنان، چیزی از فحاشی به مرد کم نگذاشته است.
- 7. درکجای تاریخ مدیریت زنان واقعا موثر بوده است که در چندین دولت گذشته تبلیغ برای مدیریت زنان را در بوق و کرنا کردهاند. نتیجه واضح مدیریت کنونی زنان (چه بدست گرفتن یک کرسی مدیریتی، چه مدیریت با فشار روانی و تبلیغاتی بر قسمتی دیگر از حکومت ایران) بکارگیری بیشتر زنان در اشتغال دولتی (درهرگوشه و کناری نمونه واضح آن نمایان است)، خلع ید و بیکاری بیشتر مردان از اشتغال، افزایش طلاق و کاهش ازدواج، آتش دائمی در زندگیهای مشترک کنونی (پیداکردن یک زندگی آرام در کشور حکایت سوزن است و انبار کاه)، فساد فراگیر جنسی (چه بسیار واضحتر از گذشته در سطح جامعه و چه پنهان در لایههایی که گفتنش باعث دردسر برای نویسنده خواهد شد)، کاهش توان اقتصادی پسران برای تشکیل خانواده، افزایش نزاع های خیابانی و درسطح جامعه (که حتما و قطعا از ناآرامی و امن نبودن درون خانواده میآید)، افزایش قتل مردان متأهل و زنان متأهل به دلایل خانوادگی، تعریف نادرست خیانت در زندگی زناشویی و چسباندن برچسب سیاه و کثیف آن به پیشانی مردان و پسران ایرانی، خطر واضح و بسیارخطرناک شیوه تربیتی کودکان در پای ماهواره یا مهدکودکها یا به کمک سندهایی مانند 2030، مبارزه با دین، بیدینی گسترده و لجاجت بر نمایان کردن آن در کشور (تاآنجا که اظهار دینداری درجاهایی باعث سرافکندگی و تحقیر فرد میشود)، تنفروشی زنان بدلیل فقر (درحالیکه تازیانههای آن ازطرف رسانههای زنپرست، دائما بر جنسیت آلوده مرد (آلودگی از نگاه آن رسانه) نواخته میشود). موارد بسیار است: گوشهای از مسائل اقتصادی، اغلب مشکلات فرهنگی، گوشهای از سیاست خارجه و مسئله تحریمها و موارد دیگر نتیجه آنست.
- 8. هدف از ورزش زنان چیست؟ جامعه زنان مگر نه اینکه از ابتدا قول میداد که ورزش زنان آلوده به بی عفتی نشود و صرفا در حد تندرستی زنان باشد؟ به چه دلیلی و لابی با کجا، ورزش زنان به قهرمانی و درنتیجه خروج از کشور بدون اذن از پدر و همسر تمام شد؟ (هیچ میدانید مجلس در سکوت خبری لایحهای از طرف دولت را تصویب کرد که به موجب آن زنان میتوانند بدون اجازه شوهر یا پدر خود به بهانه ورزش یا تحصیل بدون محدودیت زمانی از کشور خارج شوند؟) آیا الان که پای زن ایرانی مجاز است180درجه در بلاد خارجی و پیش چشمان نامحرم خارجی باز شود باز هم ورزش میکند؟ مادران بزرگ ما که مشکل جسمانی و سرطانهای جدید زنانه نداشتهاند، بازهم در بلاد خارجی لگدپراکنی میکردهاند؟ اگر مردخارجی برای ورزش و مربی شدن زنان به آنها محرم است، چرا مرد ایرانی هنوز نامحرم است؟ عرف چندشآور ساختگی ما، مرد ایرانی را به اسم حجاب و حیا از تماشای تلویزیونی آن ورزش هم محروم میکند.
از سالها لگدپرانی دختران در کشورهای مختلف مستند میسازند و در تلویزیون با هزینه گزافی تبلیغات میکنند به اسم ورزش اسلامی زنان، درحالیکه وکیل الدوله نسوان در مجلس با پیگیری و نامهنگاریهای پیدرپی از رییس آموزش و پرورش و از کودکان و نوجوانان بصورت اخص میخواهد به تماشای آن بروند. چقدر منافع مالی در میان بوده که این نماینده مجلس حتی حاضر شده از بودجه یک وزارتخانه بیپول بتیغد و به حلقوم کسانی دیگر بریزد؟ واقعا دلیل اینهمه توجه به چنین موضوعی چیست؟ که از اساس خلاف عرف و دین کشوری مانند ایران است، آنهم این حرکت از جامعه زنانی که هرجا توانسته از سر انتفاع به سبک زندگی فاطمه سلاماللهعلیها پنچول انداخته، چرا در این مورد کاملا خلاف زندگی بزرگان دین عمل میکند؟ حرکتهای منافقه زنان تا کی باید تکرار شود و مردم آنرا نبینند؟ تا کی جامعه زنان مسئول ایرانی باید از دین بمانند دستمال یکبار مصرف استفاده کنند و زمانی که دلسوزان آنها را به شیوه غلط گذشتهاشان هشدار میدهند، شانهاندازی میکنند؟ تورا به خدا کسی جواب این سوال را بدهد، سبک رفتاری زنان تا کی باید شترمرغی باشد؟ و بدتر از آن مسئول بالادست او بااینکه خطای مکرر و قابل پیشبینی این موجود را میبیند، ولی از ترس بیکاری شغلی، دهانش دوخته میشود. آیا انتظار آن زمانی را میکشیم که دیگر مسئولی نباشد که چنین نگرانیهایی داشته باشد؟ یعنی خودش هم بشود همان آب گلآلوده که همه جا هست؟ - 9. مگر کشور کم مشکل دارد که جامعه زنان (بخوانید فمینیستهای معاند حکومت و آرامش در کشور) برای تفریح و لذت بیادبانه خود و تماشای ورزش در ورزشگاههای مردانه هنجارشکنی میکنند، موج فرهنگی و فحاشی به نظام راه میاندازند. سالهای سال است زنان معلومالحال داخلی به کمک آن زنان نجس خارجی، پرده بیآبرویی ایران را در این موضوع دست گرفتهاند و چه هتک حرمتها و بیآبروییهایی در سطح بینالملل راه نینداختهاند.
آیا کسی تبلیغات دروغ این زنان را باور میکند؛ درحالیکه اگر بنابه تماشای مسابقات باشد، تماشاچیان مسابقات در سالنهای زنان هیچگاه از چند10نفر بیشتر نبوده است. - 10. چه شد که رقابت در کسب قدرت در ایران بشدت کنونی رسید؟ مگر آقای خمینی نگفت که «ماها خادم ملت هستیم، خدمتگزار شما ملت هستیم» ؟ آیا یک شهروند در تهران باید با حقوق یکونیم میلیون تومانی که نصف آن برای اجاره یک خانه معمولی سوخت میشود، بتواند زندگی کند ولی بعضی مسئولین با 10و20میلیون تومان (حقوق کاملا عادی مدیران بالایی) نتوانند؟ کجا دیدهاید سطح زندگی یک خادم از مخدوم خود چندین10برابر بالاتر باشد؟ تعیین حقوق موردنیاز کارگر دست عدهایست که نمیدهند؛ ولی تعیین حقوق مدیران از بیتالمال است و دست خودشان؟ این وسط زنان چرا تشنه قدرت، یا تسخیر مرجعیت شده اند؟ اگر آلودگی کنترل نشود، چه شود!
شفاف سازی اطلاعات و بازرسی شفاف از مسئولین چه زمانی در ایران شروع میشود؟ توجه کنید: امروز 22بهمن است؛ تاریخ را بیشتر بخوانید. - 11. همیشه می بینیم که رسانه ها با درد پرستاران و معلمان می نالند و مسئولین با اشک آنها اشک می ریزند. اینها دسته ای از همین مردم ایرانند که قطعا همسایه و خویشاوندانی از جنس کارگر دارند. صدای کارگر به کجا می رسد؟ در رسانه ها که چشمی برای اشک ریختن بر مظلومیت آنها وجود ندارد. چشم خودشان هم که خشکید. تنها فایده ای که کارگر برای مسئولین دارد اینست که از آن نردبانی برای خود بسازند و دائما بگویند: کارگر، کارگر. ولی انتهای این شاهنامه بسیار خسته کننده و امیدسوز است. مگر همان تشکل های کارگری نبودند که اول انقلاب تحصن کردند و کارخانه ها را معلق، تا به انقلاب کمک کردند؟ حالا چرا همه اینها قلع و قمع شده؟ حتی دورهمی خودجوش کارگری هم فسادانگیز شمرده می شود وچماق نیروی انتظامی؟
- 12. حنبش زنان از ابتدا و با سهم خواهی از حکومت، با شعار نابرابری جنسیتی به دنبال فراهم کردن امکانات و رفاه بیشتر برای همجنس خود بود. این آغاز از اشتغال برای زنان و بهم زدن توازن نیروی جنسیتی بازار کار شروع کرد. در ابتدا تعداد کثیری از نیروهای مرد بدلیل افت دستمزد و کم شدن شدید کار بدلیل هجمه ورود زنان به بازار کار و حمایت همه جانبه دولتهای مختلف از آنان، بیکار و خانهنشین شدند. بعد از فتح این قله، جامعه زنان پس از مدتی با شعار شایسته سالاری، بدنبال حذف نیروی کارآمد میانی مرد شد. پس از فتح آن نیز، بدبختانه اکنون با شعار تبعیض جنسیتی مثبت به نفع زنان، مدیرکل، معاون و رییس بودن و (حتی مرجعیت در بعد دینی) را حق خود میداند. چراکه قله های پشت رو را یکی پس از دیگری بصورت ضالمانه و با کمکاری مردان فتح کرده است.
بنابه فطرت آفرینش، برای کارهای سخت و خشن، مردان، و برای کارهایی ملایمتر منجمله پرستاری وآموزش زنان مناسبترند. ولی آیا فشار و لابی زنان کشور این اجازه را به آنها میدهند؟ یا فرهنگ غلط2دهه گذشته باعث مردواره شدن زنان شده است؟ تا زمانیکه فرهنگ غلط اشتفال و دستمزدهای ناچیز و تعداد شغل کم و نیروی کار متخصص و آموزش دیده بیکار مرد و برخلاف آن نیروی شاغل فراوان زن در جامعه موج می زند، تمام شعارهای دلسوزانه نمای مسئولین بی بخار کشور، فقط شعارست. نهاد خانواده قدیمی نه پایدار میماند و نه خانواده جدید شکل میگیرد. آیا معنی کل این حرکات، از ریشه سوزاندن نسل و فرهنگ ایرانی نیست؟ - 13. روز به روز، دریغ از دیروز
فرهنگ مناسب گذشتهگانمان برای ازدواج فراموش شده و رسوم غلط و فشارهای مالی و روانی امروزه آن بر گرده پسر سنگینی میکند. ازدواج امروزی مانند قیف سرگشادیست که ورود به آن نه چندان سخت (بهمراه تشویقهای زیبای خانواده و جامعه) ولی به محض ورود به آن تمام آن همراهان به یکباره جا خالی میکنند تا اگه خدای ناکرده پسر به سر تنگ این قیف رسید، زندگی و حیات برایش سخت شود. فوج فوج آمار پسران زندانی مالی و زندانی مهریه در رسانه ها داده میشود و آنقدر اطلاع رسانی کرده اند و دست همراهی نبوده، گزارش های حقیقی جدید به استهزاء و غلوگویی بیشتر شبیه است. ریسک بزرگ پسر آنست که میداند مجبور است مهریه و نفقه و اجرت المثل و نحله و فلان و فلان را باید بدهد، ولی نیز میداند که بهیچوجه امنیت شعلی درجامعه ندارد، امنیت آبرویی در جامعه ندارد، امنیت تربیت فرزند و حفاظت از زن و زندگی را بدلیل قانون های خلقالساعه مجلس و دولت، ندارد (اشاره به قانون منع خشونت علیه زنان، قانون خروج آزاد زنان کشور بدون اذن ولی، قانون مهریه، قانون طلاق به نفع زنان، قانون به باد رفتن اموال مرد بعد از طلاق، شروط ظالمانه، الزامآور و متحجرانه ضمن عقد، قانون همکفوی برای زن، قانون حق انتخاب شغل مرد توسط زن، قانون حق انتخاب مسکن توسط زن و موارددیگر...) .
ازدواج قراردادیست میان 2نفر که... . چرا مردانی که مثلا30سال گذشته ازدواج کرده اند، باید با قوانین ظالمانه و مردستیز امروزی محاکمه شوند و مورد ظلم واقع شوند؟ چه بسیار جوانانی دیده ایم که اصول اسلام در ازدواج منجمله مهریه را علنا قبول ندارند و در خواستگاری ها اعلام میکنند.
پاسدار قوانین کشور کجاست؟ به خودمان نگاه کنیم. ما چه کسانی را به مجلس و دولت فرستادهایم؟ چرا همیشه همه ما زمان انتخابات در جو اوضاع غرق و مبهوتیم و باید خود و فرزندانمان سالها و دهههای بعد از آن چوب انتخابمان را بخورند؟
چند هزار موسسه مردم محور حامی حقوق زنان در کشور وجود دارند که همگی موافق آزادی زندانیان زن هستند. چه زنانی؟ زنانی که شوهر کشته اند، زنانی که معتادند یا بدلیل افتادن در تله اشتغال یا چاه سیاه روشنفکر شدن، بدهی های مالی به بار آورده اند. جامعه بدطینت زنان با شعار فریبنده «مادران نباید زندانی شوند» از طرق مختلف تبلیغاتی من جمله با هزینه های هنگفت میلیونی پیامکی یا آگهی درصدا یا سیما سعی در فریب مردم و کمک به این زنان دارد تا موجودیت خود را توجیه کند.
ولی
آیا کسی برای حال مردان جوان خسته و دلمرده و گاها تازه داماد که زمان زیادی از شروع زندگی مشترکشان نمی گذرد ولی الان در زندانند، جگرسوز میشود؟ آیا یک پسر با آنهمه ناامنی در زندگی، حق ندارد از بهترین ساعتهای زندگی لذت ببرد؟ آیا مردی که برای تأمین معاش زن و فرزندش [بدبختانه تامین معاش امروزه برای مردان به جای زندگی، تبدیل به باری بر دوش او شده] کاسبی یا تجارت میکرده ولی بدلیل وضع یا کنسل کردن قوانین لحظه ای و دوره ای در کشور، مقروض شده، کسی دل میسوزاند؟ چرا یک مرد صنعتی مولد تا زمانی که صنعتش را با هزار چنگ و دندان نگه داشته تا نفعی برای خود و همشهریانش باشد تا سربار جامعه نباشد، وقتی به گرفتاری افتاد همه سنگش میزنند؟ هم سنگ به خاطر دلسوزی هایش هم سنگ برای بدهکاری هایش. آیا این مرد، زن و فرزند و اقوام و خویشان ندارد؟ جامعه چگونه از این مرد زحمتکش الگوسازی میکند؟ نتیجه کنونی اقتصاد کشور چقدر به این مغافل فرهنگی مربوط میشود؟
بارها شنیده ایم مردانی که دست به قتل های خاص زده اند. اگر زن شوهرداری با مرد دیگری رابطه پیدا کند و بعدا این رابطه فاش شود و بعد از آن شوهر به دست مرد دوم کشته شود، مرد زندانی و محکوم به اعدام میشود. بارها تکرار و کپی این اتفاق را شنیده ایم. ولی دقت کنید؛ یک زن شوهردار برای لذت جنسی خود، مردی را اغفال و متلذذ میکند. درآخر همین زن، مرد دوم را برای قتل شوهرش میفریبد. بعد از این ماجرا، 2مرد مرده داریم و یک زن بیوه که سربار جامعه یا خانواده پدری خود میشود؛ بدون آنکه محکومیت و حبس خاصی کشیده باشد. - 14. موضوع تعدد زوجات و ازدواج موقت از حقوق حقه زنان است. ولی ضدفرهنگی در کشور موضوع را دقیقا عکس جلوه میدهد.
- 15. بودجه کشور بشدت حیف و میل میشود. جای جای کشور از مدیریت کمتر فاسد ولی بیشتر ناکارآمد گلایه میکنند. ولی بدلیل وضع قوانین زن سالارانه در تمام نهادهای دولتی از کوچکترین تا بزرگترین آنها، بخش یا معاونت یا ریاست زنان وجود دارد. کار خاصی هم نمیکنند. دقت در اعمال آنها که میکنید می بینید نسوان همان آتش هایی که در منزل میسوزانند، در آنجا به گونه ای دیگر درو میکنند.
- 16. آن مسئولین فرهنگی کشور که قدرت و سرمایه دستشان است اصلا به مقوله الگوسازی افراد برای جامعه توجه ندارند. اینهمه زن بازیگر یا نماینده مجلس که در خارج کشور کشف حجاب کردند؛ و اکنون بدبختانه از کشف حجاب به بی عفتی و بی ناموسی و گاها فحاشی به نظام رسیده اند را چه کسی الگو کرد و چه کسی سروسامان میدهد؟ اصلا مگر سامان پذیر هم هست؟
- 17. مردان در مسئله تفریح، شادی وسرزندگی، بهداشت و درمان آنقدر غریبهاند و عقب نگه داشته شدهاند که حتی نمیدانند مریضی های خاص مردان اصلا چه معنی ای دارد؟ چیست؟ چه سالی از زندگی ممکن است دچارش شوند؟ چگونه باید در جوانی پرهیز داشته باشند! چقدر با خطر مرگ در این موارد مواجهند؟ ولی آنطرف بوم را نگاه کنید. شهری در ایران وجود ندارد که حداقل یک درمانگاه یا بیمارستان مخصوص زنان نداشته باشد. لااقل 5دانشگاه مخصوص برای آموزش زنان داریم که شعبه های مختلف و فراوانی در کشور دارد. خود زنان که مقوله زایمان را به مثابه «ترب آخر انداختن در زندگی یک زن» میدانند، از ماهها قبل از زایمان به دکتر و مشاوره های گوناگون دسترسی دارند. درحالیکه اغلب مردان بدلیل سختکوشی یا برخی بدلیل بی پولی شان درمان را به تعویق یا برای همیشه کنسل میکنند تا زمانیکه سر دوراهی مرگ و زندگی قرار بگیرند. و بدبختانه باید گفت تعدادی از همین ها هم که دیگر درمان پذیر نمی شوند.
حقیقتا چرا شکاف مراقب از زندگی و سلامتی مردان و زنان ایران تا این حد بزرگ و متحیرکننده است؟ زنان با کوچکترین دلیلی نگران سلامتی خود، بعلاوه اینکه هزینه آن تا درمانش اهمیتی ندارد؛ آنطرف بوم، مردان با مخاطره های بسیار زیاد در زندگی و حتی مواجه های خطرناک با مرگ، ولی بدلیل ترس از کسری درآمد یا بی توجهی به خود بر اثر دغدغه کاری و زندگی، دردهایشان اغلب زمانی دهان باز میکند که لااقل درجوانی به ازکارافتادگی شان می رسد. دراینجا آمار مرگ و میر کارگران ساختمانی و کارگران صنعتی زیاد و بدون مراقبت و هشدار دستگاه های مربوطه است.
برای ما دلی ست پر درد و برای آن مسئول گوشی ست ناشنوا.
2نکته را فراموش نکنیم:
اول، نتیجه سالها فعالیت تشکلهای فرهنگی نشان میدهد گوش شنوایی در کشور وجود ندارد. همه شما مشکلات را بهتر از ما میدانید. و بهتر از ما هم میدانید که درمان نشده و خیالی برای آن نیست ! پس عاقبت امر چه خواهد شد؟ این نتیجه که دقیقا برعکس شعار سال رهبری است (همدلی و همراهی ملت و دولت).
دوم، اهانت به هر مرد و پسری در جامعه اهانت به حداقل نیمی از وجود هر زن است. چون هر بشری از یک زن و مرد به دنیا میآید. زن ایرانی حداقل یک پدر، همسر و برادر دارد. بااین هجوم عظیم فرهنگی به مردان ایرانی، یک زن چطور راضی میشود به قیمت دلخوش کردن خود، به نزدیکان خونیاش هم اهانت شود.
بیایید از نابودی خانواده جلوگیری کنیم و از پدران و مردان زحمتکش جامعه الگوسازی کنیم.
حمایت از مرد، حمایت از خانواده ایرانیست.
جلوی تبعیض جنسیتی علیه مردان را بگیریم.
لینک کوتاه: https://b2n.ir/r91782
- ۰۰/۰۳/۱۳